فرشته ناز من
فرشته ناز من پسر کوچولوی من توی یکی از شبای بهاری وقتی هنوز خیلی مونده بود به وقت دنیا اومدنش
دقیقا دو ماه زودتر از موعد زایمان توی هفت ماهگیبه دنیا اومد
ولی عمرش خیلیییی کوتاه بود همون جوری که برای به دنیا اومدنش عجله کرد خیلی زود از پیشمون رفت
رفت و شد فرشته
رفت و مامانش رو با یه عالمه حسرت و غصه تنها گذاشت
12 اردیبهشت 95 ساعت 2:30 بامداد به دنیا اومد
22 اردیبهشت 95 ساعت 5:30 بامداد پر کشید و رفت
واسه همیشه از پیشم رفت
دلم براش تنگ شده
نميتونم حتي ثانيه اي بهش فكر نكنم,صورت ماهش همش جلو چشمامه
دارم تو حسرت داشتنش میسوزم
خدایا خودت خبر داری از حالم
29هفته و3 روز باهاش زندگي كردم
شبا حس ميكنم داره تكون ميخوره و از خواب ميپرم,
وقتي به شكمم نگاه ميكنم جاي خاليش دلمو آتيش ميزنه.
نميتونم باور كنم,انگار تو خوابو رويام
خیلی سخته خیلیی سخت
هنوز باورم نمیشه
پسر کوچولوی من هنوز باید توی دلم بود ولی الان زیر اون همه خاک
پسرم 10 روز زنده بود. صدام و ميشناخت
اون ده روز رونمیتونم فراموش کنم
خدایا فقط خودت میدونی من چه ده روز برزخي و گذروندم.
وقتی که بچم تو دستگاه بود
من همه تلاشم و کردم بچم و نگه دارم اما نشد.
هیچ کاری ازم ساخته نيست
این روزا کارم شده گریه
همش فکر میکنم
فکر میکنم
فکر میکنم
ولی ته همه فکر کردنام به این میرسم تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته
میگم خدایا شکرت
خدا جونم حواست بهم هست فقظ تو میفهمی چی میکشم
کمکم کن