پرواز یک فرشته

یک ماه گذشت

1395/3/22 18:32
نویسنده : مامان
1,006 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته آسمونی مادر

سلام پسر کوچولوی من

امروز شد یک ماه که پر کشیدی و رفتی

یک ماهه که دیگه پیشم نیستی ... دلم خیلی برات تنگ شده پسر کوچولو

محمدم

اون لحظه که بالهات و برای پرواز باز کرده بودی به فکر منم بودی
هر چند خودم ازت خواستم
خودم بهت گفتم
میدونی دیدنت توی اون دستگاه لعنتی با اون همه شلنگ و سرم که بهت وصل بود واسه من چه زجری داشت
میدونی هر بار که میومدم دیدنت قلبم درد میگرفت از دیدنت توی اون دستگاه
وقتی پرستار بهم گفت خیلی به پسرت وابسته ای و جواب من فقط ریزش بی امان اشکهام بود
وقتی دکتر بهم گفت از خدا پسرتو به زور نخواه
از خدا بخواه برات سالم بمونه
وقتی گفت از نظر من هیچ امیدی به موندنش نیس ولی نمیدونم چرا پسرت یه امیدی داره
شاید دلبستگی توه که نمیزاره راحت شه
وقتی ازم خواستن ازت بگذرم و بسپرم به خدا
میدونی اینا گفتنش آسونه ولی من توی اون ده روز صد بار مردم
من ازت گذشتم نه که فکر کنی راحت بود
ولی دیدن درد کشیدنت واسه من صد برابر بدتر بود
اینکه قرار بود بمونی و تا آخر عمر عذاب بکشی اینا منو دیونه میکرد
یادته دوشنبه شب 20 اردیبهشت
وقتی اومدم پیشت
دیدم داری به سختی نفس میکشی
عزیز دلم درد کشیدنت رو دیدم
همون شب حرفامو یادته
گفتم پسرم زندگی من
من دوست دارم بمونی ولی حاضر به عذاب کشیدنت نیستم
میدونم دوست داری بری
برو پسرم اگه دوست داری آسمونی شی برو
برو فکر دل من نباش
تو راحت باش
من میسوزم و میسازم
و تو فقط انگار منتظر اجازه من بودی واسه پر کشیدن
شب بعدش واسه همیشه آروم خوابیدی
به این فکر کردی تو اسمونی بشی من رو زمین با غم نبودنت چه کنم ...
مگه توی دل من جات بد بود که این همه عجله کردی شیطونک من

برای دلتنگیهای شبونم دعام کن ...

دیشب خواب دیدم

خواب دیدم دارم دنبالت میگردم

توی یه باغ بزرگ

یه عالمه سنگ قبر کوچولو بود

من بین اون سنگ قبر ها سرگردون بودم

یه دفعه باباییت اومد

از خواب پریدم

من هنوز دلم راضی نشده بیام سر مزارت

برای من تو فرشته ای

تو آسمونها

تصور اینکه زیر اون همه خاکی برام زجر آوره

ای خدایا حواست هست دو تا از عزیزترین کسامو تو فصل بهار ازم گرفتی

حواست هست دو تاشون توی یه خاک خوابیدن

خدا جونم صبر میخوام کمکم کن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)