پرواز یک فرشته

14 اردیبهشت 95

1395/2/14 13:17
نویسنده : مامان
14 بازدید
اشتراک گذاری

امشب ساعت نه و نیم با بابایی اومدیم دیدنت

برای اولین بار تونستم صورت خوشگلتو ببینم چون چشم بندت رو برداشته بودن

وقتی باهات حرف زدم دست هاتو تکون دادی

وای خدایی من این اولین بار بود که تکون خوردنتو میدیدم

بازم قربون صدقه ات رفتم

یه دفعه لای یکی از چشات باز شد

نمیدونی چه حالی داشتم

گریه ام گرفت

نمیتونستم ازت دل بکنم و بیام

خدایا خودت کمکم کن گل پسرم زودتر حالش خوب شه و بیاد بغلم

دلم پر میزنه واسه یه لحظه بغل کردنش واسه لمس کردنش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)